11 ماهگی
این روزها اینقدر شیرینی که حد نداره روزی صد دفعه می خوریمت کارهات هر روز شیرینتر از روز قبل، نمک خونه ای، شیرینیه خونه ای، هر روز با بابایی می گیم آخخخخخه چققققدر تو جیگری شیطنت که دیگه حد نداره، اصلا نمی شه یه لحظه ازت غافل شد، وقتی ساکتی می گم ای وای الان یه جا داره خرابکاری می کنه آترین در حال مثلا مرتب کردن کشوهاش از پیشیت هم می ترسی هم دوسش داری ، ولی خیلی باهاش حرف داری اینجا یواشکی حرفاتونو گوش می کردم،با اجازه عاشق تلویزیون و باند و کلا سیستم برقی هر وقت می یام این حالتی فدات بشم که با مامان قایم موشک بازی هم می کنی . روز اول فکر نمی کردم اینجا باشی خیلی ترسیدم ...
نویسنده :
somayeh
17:42