آترینآترین، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

آترین مامان و بابا

11 ماهگی

 این روزها اینقدر شیرینی که حد نداره روزی صد دفعه می خوریمت کارهات هر روز شیرینتر از روز قبل، نمک خونه ای، شیرینیه خونه ای، هر روز با بابایی می گیم آخخخخخه چققققدر تو جیگری شیطنت که دیگه حد نداره، اصلا نمی شه یه لحظه ازت غافل شد، وقتی ساکتی می گم ای وای الان یه جا داره خرابکاری می کنه   آترین در حال مثلا مرتب کردن کشوهاش از پیشیت هم می ترسی هم دوسش داری ، ولی خیلی باهاش حرف داری اینجا یواشکی حرفاتونو گوش می کردم،با اجازه عاشق تلویزیون و باند و کلا سیستم برقی هر وقت می یام این حالتی   فدات بشم که با مامان قایم موشک بازی هم می کنی . روز اول فکر نمی کردم اینجا باشی خیلی ترسیدم    ...
5 اسفند 1392

آترین در سرزمین عجایب

یه روز زمستونی در سرزمین عجایب قربومن برم که با تعجب به وسایل بازی نگاه می کردی از بعضی بازیها یه کوچولو می ترسیدی ولی وقتی شوق بچه های دیگرو می دیدی توهنم خوشت می اومد. وایکه می میرم  واسه کنجکاویات ...
4 اسفند 1392
1